همه چیز درباره کشور زیبای ترکیه

تور نوروزی ترکیه

یکشنبه 11 بهمن 1394

+0 به یه ن
عهد سلسله مینگ ساخته شده است. بخش دیگری از دیوار محافظ پکن به نام موتیان یو" در شمال پکن قرار دارد. این بخش به قسمت شرقی بادلینگ می پیوندد. جاذبه های گردشگری ترکیه  اغلب این بخش در لبه سراشیبی تندی قرار دارد. سه هزار متر از بخش موتیان یو درست در امتداد بلندیها و قله کوه ها قرار گرفته ۷۰ کشور وسط دنیا است قسمت دیگر به نام جین شان لینگ در نزدیکی روستای می یون" در شمال شرق پکن قرار دارد." دیوار بزرگ چین، آنچه از بخش شمال شرق پکن دیده می شود و بیشتر جهانگردان را از پکن به حیه می آورند، چشم انداز بسیار وسیعی دارد.
تور ترکیه
وقتی پس از طی پله های زیادی به نقاط مرتفع می رسیم می شود امتداد دیوار را از چپ و راست به خوبی نگریست که تا چشم کار می کند همچنان ادامه دارد. هر از چندگاه در میانه دیوار دژهایی ساخته شده است. ابعاد این دژها بر مبنای اهمیت مناطق ساخته شده است. معمولاً در هریک از این دژها دو انبار وجود دارد. انبار پایینی برای انبار کردن آذوقه و اسلحه و بالایی جهت نگهبانان و دفاع است دیوار آنجا که به سوی قله و بلندیهای کوه حرکت میکند، از پایین شیبهای بسیار تندی پیدا می کند که مسلماً بالا آمدن مهاجمان را بسیار مشکل می کرده است. از تصاویر نقاط دیگر دیوار که مربوط به پکن نیست و غالباً بسیار سردسیرتر از آنجا نشان می دهد، معلوم نیست که در روزگاران گذشته چگونه سربازان بر روی آن دوام می آوردهاند. به هر حال امروز دیوار چین مهمترین اثر باستانی جاذب جهانگرد است. زمانی که از لوئی آرمسترانگ فضانورد در فضا سؤال کردند از زمین چه میبیند، گفت دیوار چین از آسمان دی می شود و این نشان دهندهٔ عظمت و طولانی بودن این دیوار است.بیشترین روزهای زندگی من در چین، در نمیتوانم از منظر یک رهگذر و یا در حد یک مسافر وصف کنم. صفحات این کتاب بدین شهر اختصاصی خواهد یافت و طبیعتاً از همه جوانب، تا جایی که برداشتها، دیده ها، تور نوروزی ترکیه شنیده ها و مدارک کتبی اجازه دهد مورد بررسی قرار خواهد گرفت شانگهای را براحتی نمی توان وصف کرد. از دیدی، بس زیباست و از نگاهی دیگر بس کثیف. مظهری است از تلاش و سازندگی، تماشاگهی است از تضاد طبقاتی، از سویی میلیونها تحصیل کرده و باسواد در آن نفس می کشند و از جهت دیگر پر است از روستاییان کم سواد و کثیف که از دله دزدی گرفته تا



بؤلوم | یازار :

    0 باخیش

آب و هوای ترکیه

چهارشنبه 7 بهمن 1394

+0 به یه ن

این مسائل پیش می آی بچه باشم پیدایش نیست. پیر خیلی وقتها پیش توست. فراگوت لب هایش را گاز گرفت و بی آنکه چیزی بگوید رفت. حق با او هرمان هسه بود، عصبانی شدن چه فایده ای داشت. خود را رنجاندن و عجله کردن چیزی بی معنا بود. به قول زنش بهتر آن بود که صبور و بی تفاوت باشد. قیمت تور ترکیه با عصبانیت به طبقه پایین رفت و از در خارج شد و به جاده رسید. نه، نداشت. 

تور ترکیه

او هم به خشم محتاج بود هم به شادی. اما زن چه آبی بر آتش او ریخته بود و چقدر او یعنی همان کسی که روزهای خوشی را با هلهله و شادی چنان به درازا میکشاند که به شب پیوندشان می داد و از سر خشم صندلی را تکه پاره می کرد، آرام و عاقل شده بود. تمامی کینه و نفرتش یک باره در وجودش غلیان کرد و در عین حال اشتیاقی بی حد به فرزندی شادی و نشاط می بخشید او به چتین درسین فت، فرزندی که فقط صدا و نگاهش به او با قدمهای بلند به سمت پایین جاده به راه افتاد. صدای چرخ هایی را و با شوق قدم ها را تندتر کرد. یک روستایی با یک گاری پر از سبزی میگذشت. فراگوت صدا زد یک کالسکه را با دو پسربچه ندیدی؟ دهقان بدون آنکه توقف کند سرش را به علامت نفی تکان داد، و اسب بارکشش یورتمه کنان و بی تفاوت در هوای ملایم غروب راه خود را پیمود. همان طور که نقاش قدم میزد، احساس میکرد که عصبانیتش به سردی می گراید و به تدریج از میان میرود. قدم هایش آرام تر شد و بر او غالب آمد و همان طور که قدم زنان و راحت ساکت و باشکوه دهکده شد، دهکده ای که آرام و رنگ پریده در نور مه آلود غروب استراحت می کرد. وقتی پس از نیم ساعت قدم زدن کالسکه بچه ها از راه رسید دیگر فکر بچه ها از سرش پریده بود و وقتی توجهش جلب شد که کالسکه کاملاً به او نزدیک شده بود. فراگوت زیر درخت گلابی ایستا ، وقتی صورت آئبرت - را شناخت عقب رفت، نمیخواست آنها او را آلبرت به تنهایی در جای کالسکه چی نشسته بود. پیر در گوشه اتاق کالسکه کز کرده سرش به زیر افتاده و انگار به خواب رفته بود. کالسکه از آنجا گذشت و نقاش از پشت سر به آن نگاه کرد و کنار جاده خاکی ایستاد تا از نظر ناپدید شد. آب و هوای ترکیه بعد برگشت و راه بازگشت را در پیش گرفت. دلش بود و فراگوت میل نداشت آن می خواست پیر را ببیند اما وقت خواه وقت شب خود را به همسرش نشان دهد. پس از گذشتن از پارک، خانه و در بزرگ به شهر رفت، در یک میخانه شام خورد و روزنامهها را ورق زد. تا آن موقع بچه ها دیگر به خانه رسیده بودند.




بؤلوم | یازار :

    0 باخیش





[ 1 ]